..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

غول

می خوام براتون قصه بگم

حرفهای سر بسته بگم

قصه یه مرده کوچک

اگه بتونم

 

غولی بود به اسم غران غران

غولچه ها تو خونشون می موندند

می خوردند و می خوابیدند و می نوشیدند

 

 

آقا غوله یک ردای سرخ بر تن داشت

یک شب کلاه آبی روشن به سر می گذاشت

و این لباس خیلی بهش می آمد

وسط علفزار

ماجرای بزرگی برای آقا غوله پیش آمد

سرنجام هوای تازه...

می نوشید  می خورد و یل للی _تل للی میکرد

و یک روز _هورا

غولچه ها یک جوره دیگه هورا کشیدند

هوووووووووووووووورا

 

به آسمان نگاه کن رود را تماشا کن راستی زیبا نیست

آقا غوله چرخ میزد  تا برای گردش جایی پیدا کنه

و آن وقت یک روز ...هورا!

 

غولچه ها یک جوره دیگه هورا کشیدند

اینجوری   هوووووووووووووووووورا

هووووووووووووووووووووووورا

پینک فلوید(راجر واترز )

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:17 ب.ظ http://pws.blogsky.com

سلام.
چقدر زیبا به تصویر کشیدی. باورت میشه مو به تنم سیخ شد. منو یاد خواب خودم انداختی که ......
رنگ این دست نوشتت خیلی عجیبه. میدونی بدون اغراق بهت بگم با تمام وجودم لمسش کردم.نذر کردم که همیشه ..... ولی مدتی هست که اون نذر رو فراموش کردم !!!! (ای داد)
بعد از مدتها تکانم دادی.
و انا عبدک الضعیف.......
خوشحال میشم بیشتر با هم آشنا بشیم. راستی من شما رو لینک دادم...
اگه آپدیت کردی خبرم کن... خوشحال میشوم.
یا حق...
موفق و پایدار باشی .....
::..:: خیلی التماس دعا ::..::

نازنین شبگرد دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:33 ق.ظ http://amirrony.blogsky.com

تو وبلاگم یه بحث راه افتاده درباره معنی عشق . بیا ٬ بخون و نظرتو بگو . خوشحال میشم .
یا علی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد