..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

حرفه دله من...

بیاییم یه کاری کنیم که دل داده الکی خوش نباشیم.

من یه زمانی آدمی بودم که اصلا مسائل دوست داشتن مهم نبود.

شاید خیلی مسخره می کردم.

اما الان بعد چند گاهی فهمیدم که اینا همش پشمه و به جز فکر و خیال و اوارگی فکر چیزی نداره

بابا بیاییم حداقل کسی رو پیدا کنیم که اونم مثله خودمون باشه.دوستمون داشته باشه.بابا چرا باید

کسی رو دوست داشته باشیم که اصلا تحویل نگیره.تو این چند روز پیش یه خانمی شماره موبایلم

را از یکی از دوستام گرفته بود هی زنگ می زد.هی می گفت من تو رو تو مهمونی دیدیم.اما هر

کاری می کردم نمی گفت از کی شماره ام را گرفته.شبها هم که اس ام اس بازی شروع می شد.

منم از این جور آدمها خوشم نمی یاد.بلاخره بهش فهموندم که دیگه تماس نگیره .من دیگه از این آدمها

نیستم که با هر .. دل داده بشم.بابا دوست دختر من زیاد داشتم .این از خودم تعریف کردن نیست.خوب

آدمی که همش ولگرد باشه از این چیزها زیاد گیرش می یاد.اما یه دفعه به خودم اومدم که داری

چی کار می کنی شدی یه هرزه که با هر لبخندی داری خر می شی .خدایی من هیچی برام مهم نبود

اگر دوست دخترم هم با یکی دیگه بود زیاد برام مهم نبود چون این موضوع برای اونم همون بود

تو این بین دله چند تا رو بد شکستم... آره من دلهای زیادی و آدمهای زیادی رو برای مسخره بازی خار

کرده بودم.بعد از چند گاهی خودم خسته شده بودم که یه خانمی با من دوست شد.خدایی کم هم دنبالش

نرفته بودم.بالاخره با هاش دوست شدم.حالا بعد از دو سه روز سره بعضی مسائل اونم از دست ما رفت

خدایی اولش برام مهم نبود.بعد از چند روز فهمیدم که بد جوری دل داده شدم.آره ما هم دل دادیم.اما چه فایده

بعد فهمیدم که فقط اونو می خوام.نزدیک عید بود درست 4 سال پیش.وای تازه دل دادگی رو درک کردم

وای فهمیدم که دل شکسته یعنی چی . من یکمی آدم مغروری هستم اون خانم بعد از چند بار دیدم .حتی منتظرم

شد اما منه دیوونه نمی خواستم کم بیارم.فقط نگاهش کردم.ولی الان حدود 4 سال گذشت ومن با هیچ خانمی

نتونستم کنار بیام و دوستی هام همش 2 تا 3 روز بیشتر طول نکشیده .

حالا بعد از این حرفها می خوام بگم که بابا خدایی بیاییم قدره خودمونو بدونیم.حداقل اگر می خواهیم از این

کارا بکنیم جنبه داشته باشیم.با هر دوستی زود عاشق نشیم.حداقل طرفمون رو بشناسیم. مثله یه مجنون نشییم.اول بشناسیم

با با اگر یه خانم و آقایی شما رو واقعا دوست داشته باشه با همه چیزه شما کنار می یاد.اگر شما کور و کچل بشید

بازم دلش پیشتون باشه با حاتون کنار می یاد.آره بابا ارزش خودمون را برای کسی آب کنیم که ارزش داشته باشه

نه این که مثله ابزار باشیم. علاقه امان را برای کسی بزریم که خریدارش باشه.ماکه دیگه از دستش دادیم .حالا هم هستیم

راستی درداتون را بکسی نگید.اینجور دردها را فقط خوده آدم درک می کنه نه کسه دیگر.چون اون شخص اگر دوست

فابریک شما هم باشه بازم تو دلش می خنده.راز دلت ماله خودت و خدات باشه

بیبن کارم به کجا رسید که وبلاگ می نویسم.چی بودیم چی شدیم.ولی اگر بود حالا چی میشد .

به امید وصاله همتون

یه چهارشنبه زمستونی رفت که یه چارشنبه آخر سال بود تا بیاد منتظرم..

 

نگاه کن که موم شب به راه ما

چگونه قطره قطره آب می شود

صراحی سیاه دیدگانه من

به لای لای گرم تو

لبالب از شراب خواب می شود

به روی گاهواره های شعر من

نگاه کن

تو دمی و آفتاب می شود

 

با سلام..

 

یک روز

شاید یک روز

که آفتاب

گیسوی نقرهای دماونده پیر را نوازش می کند

در یک غریو تند رو بارانی

در یک نسیم نوازشگربهار

شاید...

همراه پروازه پرستوی عاشقی

لبخند

به سرزمینه دله سوخته من باز گردد

 

 

از مرزه خوابم می گذشتم

                               سایه تاریک یک نیلوفر زیبا

                                            روی این همه ویرانه ها فرو افتاده بود

                                                                 کدامین باد:

                                                                دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد..

 

 

با سلام..

یه شعره زیبا دیدیم گفتم براتون بگم

نمی دونم از کیه.

 

ای دوست من

من آن نیستم که می نمایم

نمود پیراهنی ست که بر تن دارم

پیراهنی بافته ز جان

که مرا از پرسش های تو

و تو را از فراموشی من در امان در امان می گذارد

آن من ی که در من است

در خانه خاموشی ساکن است

و تا ابد در من می ماند

نا شناس و دست نیافتنی..

یه خورده بیشتر از همیشه به دور و ورم نگاه می کردم که...

سلام

امروز رفته بودم بیرون

یه خورده بیشتر از همیشه به دور و ورم نگاه می کردم

آقا جون هر چی ماشینه مدل بالا دیدیم که جوانی داخلش بود

یه خانم زیبا هم کنارش بود(البته بی احترامی به خانم ها نباشه)

بعضی ها چقدر باید احمق باشن

بعضی از خانم ها خودشون را خوب حراج کردن

دل به یه ماشین بستن هم باید زیبا باشه

البته پسر هایی هم هستن که دل به عشق ماشینیشون بستن

اخ که چقدر سخته که یه خانم پا رو دله معشوقش بزاره

و اونو به یه ماشین می فروشه

من نمی دونم چرا بعضی آدمها اینقدر بی تفاوت هستن

البته برای امتحان می تونیم

بگیم که ما دیگه ماشین نداریم بعدش چی می شه خدا می دونه

آدم هم اگر می خواد خودشو بفروشه حداقل به چیزه خوب باشه

ولی خدایی بعضی خانم ها خیلی زرنگن خودشون طرفشون رو خوب مسخره می کنن

آره پسر ها هم شدن حال خنده دختره

البته این برای خانم ها هم همینطوره

ولی نمی دونم بعضی ها عشقشون چیه...

من به بابام گفتم که همه دارن خراب می شن

بابام گفت که نظرت اشتباه اونایی که خوبن دیدینشون خیلی سخت تر از

دیدنه اونایی که کاملا تو جامعه تابلو هستن.آره من گرفتن چی میگن

دوست داشتن واقعی ماشین و پول نمی شناسه.پس خودمونو...نکنیم

 

البته من منظورم همه نیست...

 

سلام

بیاییم دل به هر نگاهی ندهیم.

با هر خنده ای مجنون نشویم.

قدره خودمان را بیشتر بدانیم..

سلام

راستی چند روز پیش با یکی از بچه ها رفتیم تو مدرسه قدیمی که دبیرستان اونجا درس خوندیم

همه جیز بود کلاسا.میز و نیمکتها و حتی یادگاری بعضی از بچه ها

فقط ما نبودیم .اخ بزرگ شدیم و هر روز داریم بزرگتر می شیم

اما چه فایده...

آره با دوستم تو کلاسها یه چرخی زدیم .دوستم گفت حاظره 1 سال از عمرش را بده تا

دوباره 1 ساعت سره اون کلاسها باشه

اما رفتنی ها رفتن و ما موندیم.لحظه هامون همش دارن می رن

شاید مسخره باشه که غم رو اونم دورانه گذشته رو بخوری

اما چه می شه کرد

آه. اره یاده اون لحظه ها افتادیم که با دل درد از خنده به خونه می رفتیم

چه میدونستیم که شاید روزی نیاز به یه لحظه از روز ها باشه

بخت ما این بشه

خدایی دلم بد گرفته.دوست دارم دوباره همون آدم مسخره بشم

آزاد از هر فکری باشه فقط بخندم و بخندم

ندونم غم چیه.دل چیه.بی خیاله بی خیال....

 

سلام

امروز نمی دونم چی بگم

امروز رفته بودم همون جاییه که فهمیدم آرزوم چیه.

همه جیز بود به جز آرزوم

حتی اون شیشه شکسته حتی اون تکه سنگی که من به بهانه دیدنش منتظرش بودم.

...................................................................................................................................

ولی تقدیره ما این بود که بمونیم .

و بسوزیم و بسازیم.

ولی خداییش سخته.

همه یه جورایی مثله همن .اما دوستیها فرق می کنه.

یه نفر می رسه به اونی که می خواد اما می بینه که هیچی نیست.

یعنی اون چیزی که تو رویا میدید اون نیست.

ما که موندیم چی یعنی لیاقته یه امتحانم نداریم.

ولی لحظه رسیدن به.. باید جالب باشه... نه.

بازم باید منتظره آینده بشینم

.................................................................................................................................

ولی به نظره من برد تو زندگی اینه که به اونی که می خواهی برسی

اگر خودش باشه که تو رویا هات می دیدی چی میشه

اون وقته که لحظه هات را با هیچ چیز عوض نمی کنی

دنیا برات بهشته...و بهشت با اون بودنه

 

 

دوران دبیرستان ۳

      سلام

      می خوام یه خاطره دیگه براتون بگم

      ساله اوله دبیرستان بودم یه ناظمه خوبی داشتیم.یه روز قرار شد ما رو ببرن پارک ارم.

      اون وقت هم ما همش دنباله عشق وحال بودیم.عشق مون دوستامون بودن وشیطونی بچه گانه

      بلاخره رفتیم.بچه ها همشون اومدن.رفتیم باغ وحش و همه مشغوله دیدین شدیم.تو همین گشتن

      بودیم که چشممون به یه جایی افتاد .آره اونجا میز گذاشته بودن و قلیون.مثله فرحزاد...

      ما چند تا دوست بودیم با هم تازه رفیق شده بودیم به پیشنهاده یکیشون رفتیم تا یه قلیونی بزنیم

      اما باید حواسومون بود که بچه ها و آقا ناظم چیزی نفهمه.بالاخره رفتیم و مشغول شدیم

      ناظم گفته بود که سره ساعت 12 همه یه جایی باشیم.ما همه امان فراموش کردیم .ساعت 1

      بود تازه یادمون افتاد چی شده .سریع بلند شدیم.آقا هر چی گشتیم کسی رو پیدا نکردیم.آره

      همه رفته ودیم و ما 6 تا جاموندیم.از باغ وحش اومدیم بیرون .ناظم ما هم وسطه را ه فهممید

      که 6 تا از بچه ها نیستن.ما هم همینطور سر گردون بودیم که دیدیم اتوبوس از دور پیداش شد

      حدوده 100 متر مونده بود دیدیم اتوبوس ایستاد.آقای ناظم دیدیم که مثله یه گلوله آتیش داره به...

      طرفه ما می یاد یه اولی که رسید یه کشیده به یکی از بچه ها زد.همه ما رو هم دعوا کرد

  • آقا بچه ها همه از تو اتوبوس می خندیدند.بعد یکی 2 نمره از انظباتمون کم کردو ......
  • اون روزم به خاطره ها پیوست