..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

سلام...

 

اسم فامیل...!!!

 

از یه بازی ساده ...شاید برای گذراندن زمان...

از یه خودکاری که دو سرش 2 رنگ بود..

از یه حرکت که در اتوبانه بی نهایت می رفت..

شاید چون مقصد که دور بود..

اما دوری راه...خستگی...همش...یه صحبت کوتاه..

بعدش یه دوستی زیبا...اما کوتاه

بعدش کلی خنده...شاید فقط وقت گذشت..

شاید حوصله اش پر شد...

همش زیبا بود..

اما آخرش همش خاطره شد...

..............................................................................

............................................................................................................................................

...................................................////////////////////////////...........................................

نظرات 28 + ارسال نظر
نگین سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:56 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

سلام.حال کردی تا آپ کردی اومدم سراغت!!!!!!!نمیدونم منظورت چیه اگه بازیای کودکیه خوب میشه گفت بیشتر از وقت پر کردنن!و خیلی شیرین مخصوصا خاطره ش..!راستی این برگه رو از اون موقع ها نگه داشتی یا جعلیه؟!

نه.جعلیه..

سعید سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ب.ظ http://www.eshtebahibozorg.blogfa.com/

سلام
وبت قشنگه
مخصوصا پست جدیدت
چون وقتی بچه بودم خودمم این بازی رو میکردم البته نه با معشوقه خویش
به منم سر بزن
تو آپای بعدیت خبرم کن

ستاره چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:11 ق.ظ http://setareh-banoo.blogfa.com

سلام
مطلب جالبی بود...
من اپ کردم تونستی یه سری هم به من بزن
شاد باشی عزیزم

صبا چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:49 ب.ظ http://www.ghoroob24.persianblog.com

بازی های کودکی آرام در گوشه ای از ذهنمان خوابیده اند و آرام گرفته اند و ما را به سوی بی آرامی فرستاده اند...

من از این بازی خاطرهای دارم که زیبا بود اما کوتاه..

رازقی چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:58 ب.ظ http://www.atrerazeghi.blogsky.com

نمیدونم ... شاید چون خیلی خوبن زود از یادمون میرن و زود میگذرن ...

هدایی چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 06:15 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

من عاشق این بازیم :)) راستی این توصیه خیلی ناز بود. باشه امروز این کارو میکنم حتما
بای :*

عباس چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:21 ب.ظ http://bia22.blogfa.com

عزیزم سلام آمار بازدید کندندگانت پاینه اگر می خواهی بالا بره بیا اینجا +لینک باکس بیاید اگر می خواهید لینک باکس توضیح اول شما میروید در سایت من و بعد روی ثبت لینک کلید میکنید و لینک باکس را در وبلاگ خود کوپی کنید و بعد در ثبت لینک یهنی پیام به من میدهدید که من سایت شمارا در لینک باکس قرار دهم ولی یک چیز شما درهمون جا باید بگید من اسم سایت شما را چه بنویسم در همون ثبت لینک

خزان نوشت چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:03 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

فرق بین ادم های خوشبخت و بدبخت در همیته. اونی خوشبخته که از کوچکتری چیزها لذت می بره.

محسن چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:42 ب.ظ http://bayon.blogsky.com

سلام ممنون که به من سر زدی
میخوام باهات تبادل لینک بکنم

فروز پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:37 ق.ظ http://kashiekeder.blogsky.com

سلام
هم توصهیتان خیلی هوشیارانه هست .اره بهتر ازشان عبرت بگیریم تا ناراحت بشیم . بعد یه روز شلوغ راستش با خوندن متنتون با ان نام وشهرت(یاد ان روزها افتادم و ساده بینیم و دوستانی که حالا هم معلومه هم معلوم نیست کجان) فقط خندام گرفت .شاد باشین.

زیتون پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:06 ق.ظ http://zeytoonparvardeh.blogsky.com

عبرت میگیریم ... !!!

مجید پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:03 ب.ظ http://www.majid00.persianblog.com

): وقتی تو آمدی و دستت را به سویم دراز کردی ، گفتم ــ از قفس چه می دانی ؟ گفتی : آزادی ــ از تنهایی ؟ گفتی : همزبانی ــ از محبت ؟ : عشق ــ از دوستی ؟ : صداقت ــ از بهار ؟ : طراوت ــ از سفر ؟ : انتظار ــ از جدایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ : ........ باز هم گفتم جدایی ؟ سکوت تو مرا شکست و به گریه انداخت . به چشمانت نگاه کردم و گفتم بگو ... تو آغوش به رویم گشودی و گفتی :جدایی ، هرگز ... بی تو من می میرم

ساحل پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:33 ب.ظ http://sahel-oftadeh.blogsky.com

سلام
جمکران دعاگو بودم.
به روزم
با یه دل جمکرانی.........

زیارتت قبول...

دیوونه پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 ب.ظ http://www.lovercrazy.blogfa.com

سلام ممنون که سر زدی فکر کنم حق با توهه وبلاگت خیلی جالبه هم نوشته هاش هم قالبش و هم صد در صد نویسندش

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:54 ب.ظ http://rue.blogsky.com

متفاوت می نویسی اما فوق العاده.....

لیلا(برای خودت زندگی کن) جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:05 ق.ظ http://www.u4u.persianblog.com/

سلام
چه توصیه ء سختی... خوب ناراحت میشه آدم از چیزهای بد دیگه
وای چقده اسم فامیل بازی کردیم یادمه من خیلی دستم تند بود برعکس توی منچ همیشه می باختم

نسرین جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 05:17 ب.ظ http://nasidoostashtani.blogsky.com/

به نام خدا
سلام دوست عزیز......! خوبی؟ تو چه طوری این یکی وبلاگ من و پیدا کردی! مرسی که نظر دادی! نمی تونم چیزی بگم چون سکوت قشنگتره! فقط می گم نوشتت جالب بود! من برگشتم با این تفاوت که نه دیگه خوبم نه دیگه بدم! نسی خیلی عوض شده! داره بلاخره واسه خودشو و زندگیش یه تصمیم می گیره! اول فکر می کردم نباشه میمیرم! ولی الان می فهمم که چه باشه چه نباشه من زندم و زندگی می کنم! اگه خدا بخواد می خوام از ایران برم! چون این جا آدماش بی وفان! چون آدما زود فراموش می شن! می دونی من یه دم پر حرف بودم یعنی همیشه یکی ازم یه سوال می پرسید یه عالمه جواب میدادم! ولی الان بازم سکوت انتخاب کردم! از حقم می گذردم واسه خاطر دلیلی.......! اصلا چرا این حرفارو دارم به تو می زنم؟ اصلا شاید وقتی بخونی بگی این دختره دیوونست! یا هزارتا حرف دیگه! دوست عزیز من لازم باشه جلوی همه اعتراف می کنم خیلی اشتباه کردم ولی مهم الانه که خیلی چیزا دارم! ببین بازم پرحرفی کردم! قرار بود هیچی نگم! یا حق!

این مهمه که فهمیدی(خیلی اشتباه کردم ولی مهم الانه که خیلی چیزا دارم...)
آدمها باید بیشتر به آینده نگاه کنن تا گذشته..

فریناز جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:21 ب.ظ http://acoldemotion.blogsky.com/

من میگم خاطره هاش. خنده هاش. یه دوستی زیبا هرچند کوتاه و...
همشون میرزن به دوری راه!
وقت گذشت اما قشنگ گذشت.

دریا بانـــــــــــــو جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 07:47 ب.ظ http://niushasokhan.blogsky.com


درود دوست عزیز

از حضورتون سپاسگزارم و خوشحالم که با دلکده تون آشنا میشم ...

گاهی ارتباط ما انسانها از یک شوخی کوچیک شروع میشه و در نهایت به یک شوخی بزرگ تبدیل میشه اما کل این رابطه تنها و تنها یک شوخیه حتی اگر عادتی در پی داشته باشه حتی اگر عاشق بشیم و مهر بورزیم اما در اصل ماجرا تاثیری نخواهد داشت ...

اگه به زندگی با این دید نگاه کنیم به راحتی تمام حوادث اونو درک خواهیم کرد درست مانند شوخی دوران کودکی

لحظه هاتون پر از نور

در پناه معبد عشق


دریا بانو

محسن جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:49 ب.ظ http://bayon.blogsky.com

دوست عزیز ممنونم به من سر زدی . خوشحال میشم باز هم بیای.
میای تبادل link ?

نسرین جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ http://nasidoostashtani.blogsky.com

به نام خدا
سلام دوست عزیز.......! مرسی از حضورت.....! آره واقعا مهم الانه نه گذشته......! ولی می دونی گذشته یه چیزی که با آدم هستش! هر جا میری هر کاری می کنی ولی بازم وقتی تنهایی وقتی دلت از این روزگار می گیری وقتی می شینی یه گوشه یاد اون موقعی می افتی که ای داده بی داد چقدر زود گذشت! یه روزی یکی بود که نفست بسته بود به نفسش! یکی بود که وقتی دلت از این روزگار می گرفت سعی می کرد با حرف زدن آرومت کنه! ولی الان چی؟ وقتی دلت می گیره وقتی احساس می کنی که به یکی نیاز داری کی هست که به حرفات گوش بده........! هر جا نگاه می کنی هر چی فکر می کنی همش میاد به ذهنت! می گی فراموش کردم ولی آدم که نمی تونه خودشو گول بزنه! ولی فراموشش نکردی. ما انسانا هیچ کدوممون ذاتن آدمای بدی نیستیم! ولی بعضی هامون نشون میدیم که بدیم! دلمون از سنگه! من همش خواستم یه روز بد باشم! یه روز دروغ بگم! یه روز مردم فریب بدم! یه روز بی خیال باشم! یه روز خوش گذرونی کنم! شاید باورش سخت باشه ولی اصلا نتونستم! ببین حرفام خیلی زیاده! دلم خیلی پره! نه واسه خاطر اینکه دلم شکسته نه عزیز! واسه خاطر چیزای دیگست! می دونی به قول یکی از دوستام آدم وقتی یکی رو دوست داره ولش می کنه میره این اسمش شکست نیست این یه تجربست! رفت خوب حتما به نفع من بوده که رفته.....! وای بازم پر حرفی من و ببخش ولی وقتی شروع می کنم نوشتن اصلا نمی فهمم که چقدر نوشتم! ببخشید که این همه حرف می زنم! یا حق!

نگین جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

من آپم

رها جمعه 15 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:13 ب.ظ http://www.sisko.blogsky.com

س ل ا م
منون که سر زدی
آلبوم دیوار پینک فلوید منو یاد یکی از عزیز ترین کسانم میندازه... ای کاش که اون دوران بر می گشت...

نسرین شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:17 ب.ظ http://nasidoostashtani.blogsky.com

به نام خدا
سلام دوست عزیز........! خوبی؟ می دونی انسان نمیتونه یه بار اشتباه کنه! بعضی وقتا خیلی چیزا دسته خودمون نیست....! آره همه حرفاتو قبول دارم آدم که نباید با یه ذره خوبی عاشق بشه.....! ولی می دونی وقتی آدم یه دوستی رو شروع می کنه باید به طرف مقابلش اعتماد کنه! درسته نباید دلشو خیلی آسون به کسی بده نباید خیلی راحت اعتماد کنه ولی دوست جوون اگه اعتماد نکنی ممکنه یه چیزای دیگه ای رو از دست بدی اگه اعتمادم کنی بازم همین طور......! قبلا هم گفته بودم دوست پسر منم به خاطر فکر اشتباهش منو از دست داد.....! ببین شاید می گم دلم پره شاید می گم حرف زیاد دارم که بزنم واسه خاطر اینه که همیشه حرفامو تو دلم نگه داشتم نه اینکه جرات نداشتم بگم نه! ولی سکوت و همیشه انتخاب کردم! خیلی پشیمونم که چرا حرفامو نزدم! چرا گذاشتم خیلی راحت خیلی چیزامو ازم بگیرن....! البته می گن هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه است....! من یه بار به صفر رسیدم! ولی الان احساس می کنم دوباره متولد شدم! تازه همون نسی کوچولوم که از بچگی شیطون بود! همون نسی که یه ملت از دستش شاکی بودن....! دوباره شدم همون نسی شاد و شنگول که هیچ وقت خنده از رو لبش ورداشته نمی شد! ببین من همون طوری که راحت عاقل می شم خیلی راحتم می شکنم! تو این مدت سعی کردم بیشتر فکرم و دلمو خدایی کنم! سعی کردم بیشتر وقتم و با اون بزارم! می دونی چرا همیشه فکر می کنیم که باید با یه پسر باشیم! چرا به داشتن دوست پسر افتخار می کنیم؟ از هرکسی می پرسم می گه خوب نداشته باشیم که عیبه....! واقعا جای خنداست! من خودم دیگه دلم و قلبمو احساسم و به کسی همین شکلی نمیدم که خیلی راحت بشکنم, خوردم کنه و هزارن چیزه دیگه.............! شما در مورد چه چیزی اشتباه کردی.........؟ دوست داشتی بگو اگه بتونم کمکی کنم مطمئن باش کوتاهی نمی کنم! یا حق!

نسرین شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:26 ب.ظ

به نام خدا
سلام دوست عزیز......! خوبی یا بهتری؟ مرسی از لطفت از این حرفا نزن لوپام قرمز میشه کی گفته من بچه با معرفتم! معرفت از خودتونه........! ببین خوبه که آدم با هرکسی یه شکلی باشه! ولی من خودمو مثال می زنم اصلا نمی تونم با هر کسی یه شکلی باشم! با همه یه جورم! هیچ خورده شیشه ای ندارم! اصلا هر وقت می خوام دروغ بگم همه از چشمام می فهمن:(((( از بس که بچه مثبتم:(((( (اروا دلم)! می دونم چی می گی نمی تونی دیگه یکی رو به اندازه اون دوست داشته باشی! ببین اون کسی که من آرزو دارم اینه فقط یکم باهام را هبیاد دیگه بقیش با من! تا آخرش می برمش! چون این قدر تو خودم توانایی اینو می بینم که از پس هر کاری بر میام! ادعایی ندارم ولی اونایی که منو می شناسن می دونم چه جور آدمی هستم! می دونی منم با همین سن و سال کمم چیزایی رو تجربه کردم که خیلی تجربه نکردن! ببین من هیچ وقت دنبال الافی و خوش گذرونی نبودم همیشه دنبال یه چیزی هستم که یاد بگیرم حالا از دیگران یا از....! نمی دونم ولی همیشه توکلم به خداست! دیگه دردو دلامو با اون می کنم! دیگه حرفامو با اون می زنم! خوب دوست جوونی امیدوارم همیشه موفق باشی! هزاران سال هم در کنار خانوادت زندگی کنی! هر وقتم کمکمی خواستی من بتونم مطمئن باش کوتاهی نمی کنم! ببخشید من خیلی حرف می زنم! ولی خوب عادت کردم به پرحرفی! فعلا یا حق!

بید قرمز شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 03:39 ب.ظ http://bideghermez.blogsky.com/

شما چرا وقتی به روز می کنی پینگ نمی کنی تا بقیه با خبر بشن؟

lمعصومه شنبه 16 دی‌ماه سال 1385 ساعت 04:34 ب.ظ http://sometimes.blogsky.com

آن روزها رفتند !آن روزهای خوب ! آن روزهای سالم سرشار ...
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند ، پوسیدند و گم شدند ......

mosavi چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:14 ب.ظ

با سلام از بازدید شما از وبلاگم و راهنماییتان تشکر میکنم
شاید حق با شما باشد!
وتصویر آخر جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد