..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

با سلام

 

می دونی....می گن باید به مشکلات بخندی...

خوب....ما هم خندیدیم....

اونم چه خنده ای....

شاید از اون خنده ها که با خنده اش ....

به خودم خندیدم..!!

خنده ای که خسته ات می کنه...

و من خسته از خندیدن...به روزگارم هستم....!!

 

                 وهنوز من گاهی تلخ می خندم...

...............................................................

 

 این نوشته رو یکی از دوستان برام تو قسمته نظرات گذاشت...با اجازه اش می خوام به متن اضافه کنم..

 

                   خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
             

                  کارم از گریه گذشته است به آن می خندم

 

        .................................................  



با سلام..

 

بابا بهش می گم ..... فراموش کن...

بهش می گم....بابا کجایی...شاید خاطرت هم نمونده باشه.....

....می گه...بابا نمی تونم...

نمی تونم ....یاد ببرم روزهایی که از عطش دیدنش سالها می گذشت...

نمی تونم.....یاد ببرم شبی را که ساعتها از شوق دیدنش دل تو دلش نبود...

نمی تونم....یاد ببرم ظهرهایی که با هم نگاهامون را یکی می کردیم.......

...نمی دونم....شاید دنباله تو...من می گشتند.....

نمی تونم .....یادببرم اون خنده شیرین..................................

....نمی تونم یاد ببرم فرار از مدرسه ...فقط بخاطر تو.......

....نمی تونم از یاد ببرم....

اما شاید باید فراموش کنی...چون فراموش شدی...

آره بابا دیواری بودی....دیواری موندی...

خاطره شدی....خاطره بمون...............

سکوت کردی....بازم سکوت کن...

خدا کنه حداقل خاطرمون مونده باشه.....

نمی دونم اما خیلی سخته....

نمی دونم ........فراموش کردنت خیلی سخته...

بابا خودم هم بخوام....دلم راضی نمیشه...

می دونی این دله بی چاره....چقدر بی دلی گشیده...

بابا به خودم می گم...

حداقل دلت برای دلت می سوخت..........

.....غرور....سکوت.....

چرا.....................................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هنوزم دوسش داری...

غرور...سکوت....

با ما چه کردی.......

اما می دونی اگر نبودی....(سکوت و غرور)

شاید خاطراتشم نبودن....

شاید اون دلی که دل داده بود ....حالا نبودش...

شاید هیچ وقت معنی دوست داشتنه واقعی را درک نمی کرد...

شاید جزئی از فراموش شدگان بود...

شاید تو را نمی دید و از دیدنت لذت نمی برد...

شاید ...آخرش حالا تنها نبود.....

تنهایی با سکوت هم زیباست...

حداقلش اینه که هنوز از عشقت ....نه....نشنیدی...

شاید سرگرمی...شاید داری خودت را گول می زنی....؟؟؟

پس سرگرم باش...سرگرمه عشقی باش که معلوم نیست عشقه کیه !!

معلوم نیست عشقش کیه...یعنی تویی....آره....خودت را گول بزن...

 

 

من این را به خودم می گم...

اما کیه که گوش کنه !!

 

 

اگر...

 

من اگر قو بودم رفته بودم

من اگر قطار بودم دیر می کردم

و اگر آدم خوبی بودم

بیشتر از حالا با تو حرف می زدم

و اگر به خواب می رفتم خواب می دیدم

و اگر می ترسیدم قایم می شدم

و اگر عقلم را از دست بدهم بی زحمت سیم هایت را در مغزم نکار

من اگر ماه بودم سرد می شدم

اگر کتاب بودم خم می شدم

و اگر آدم خوبی بودم

فاصله های میان دوستان را درک می کردم

من اگر تنها بودم گریه می کردم

و اگر با تو بودم آسوده خاطر بودم

و اگر دیوانه بشوم

باز هم میگذارید با شما همبازی شوم.

 

راجر واترز(پینک فلوید)

 

 

با سلام...

 

مغروری...!!!

نمی دونم اما خیلی ها می گن که مغروری....

اونا نمی دونن....که بابا تو مغرور نیستی....

....شاید کمی یاد گرفته....

که باید اول آدم برای خودش ارزش قائل باشه....

تا دیگران براش ارزش بزارن....................

 

دلم می سوزه...دلم برای دلهایی که دل داده می شن...

شاید نگاه....شاید صبر...شاید در نگاه هزاران حرف........

شاید دلم برای دله خودم سوخت.............

شاید دلم برای دلی سوخت که دل داده بود.........

...اما دل داده دلی که خراب ترین دله..............

 

...دیوار.........................................

دیوار تو .... تو چه دلی داری....دیواریه.. دیواری...

دلی که فقط دوست داره گوش بده...........

صدا ازش در نمی یاد............................

نمی دونم...شاید این سکوت....شاید این غرور....

نذاشت که دستت برسه......................

....حالا گوشت را بزار روی دیوار.....گوش کن....

صدای سکوت را می شنوی..................

صدایی که قراره گوشه تنهایی من باشه.............

 

 

 

دروغه ....روز دوباره دروغی دیگره...

می دونی دامه رهایی از محبت بهتره....

من و تو همیشه کنج غم می مونیم....

من و تو قدر شادی را نمی دونیم....

 

نه تنها خورشیده ما گرمیهاشو از دست می ده....

آسمان فیروزه رنگی هاشو حالا برچیده..............

خدا یا این مردم کوکی چی می گن...

دریغا اینا عاشق نمی شن...................

.................................................................................

تو آنجا...من اینجا...پس زندگی کجا..؟

..................................................................................