..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

با سلام...

 

باز حرف بزن...

keep talking

 

سکوتی مرا فرا گرفته است

انگار نمی توان درست فکر کنم

در گوشه ای مینشینم

هیچ کس نمی تواند مزاحم من شود

فکر کنم حالا باید حرف بزنم..

(چرا با من حرف نمی زنی؟)

انگار حالا نمی توانم حرف بزنم

(هرگز با من حرف نمی زنی)

حرف هایم درست ادا نمی شود..

(به چه فکر می کنی؟)

حالا احساسه ضعف میکنم

(هر گز با من حرف نمی زنی)

آیا می توانم ضعفم را نشان دهم

(به چه فکر می کنی؟)

گاهی به حیرتم

(چه حس می کنی)

از اینجا به کجا می رویم؟

چرا با من حرف نمی زنی؟

(حس می کنم که انگار دارم غرق می شوم)

هرگز با من حرف نمی زنی

می دانی که حالا نمی توانم نفس بکشم

(به چه فکر می کنی؟)

به هیچ کجا نمی رویم

(چرا با من حرف نمی زنی؟)

هرگز با من حرف نمی زنی

(به چه فکر می کنی؟)

از اینجا به کجا می رویم.

 

 

ترانه های پینک فلوید

..................................................................................................

 

...............دیوار .... سخت و سکوت ...................................................

 

 

 

 

با سلام...

 

بابا تو می دونی دل دادن یعنی چه...

آره دل دادن یعنی یه شماره تلفن گرفتن...شاید دادن..

اونم تو خیابان...

بعدش تلفن بزنی...یا شاید بزنه...

کمی بخندی....کمی تو پوست خودت عروسی بگیری...

عشق...یعنی..؟؟

یه ماشین باشه....ببره دورت بزنه....

شاید یه فرحزاد بری...شاید بری فشن...

عشق... یعنی...؟؟؟

بری کافی شاپ....

شاید بشینی پای تلفن هی حرف بزنی...

یا شاید بشینی از بدی های مامان بابات بگی...

بعد هم پوله تلفن ...وای همچین بیاد که تلت قطع بشه....

عشق ...یعنی..؟؟؟

اونم بشینه برات تحلیل کنه...

عشق...یعنی..؟؟؟

اینکه نیشت تلخ باز باشه....

یا شایدم تو عشق را تو این می دونی که ...

تو ماشین بشینی جلو...

آره...خوب تو دوست نداری عقب بشینی...

آخه تو که هنوز عقده جلو نشستن داری از عشق چی می فهمی....

عشق...یعنی اینکه...

راحت همه چیز شاید با یه ماشین...شاید پول ...شاید...

راحت فراموش بشه...

عشق... یعنی اینکه...

تو اس ام اس بدی...

بگی:کجایی زندگیم....اونم مسخرت کنه بگه چه خره خوبیه!!

آره...عشق یعنی اینکه لوس بازی در بیاری...

یعنی راحت برای هیچ و پوچ تن فروشی کنی...

شاید امید به موندنه عشقت!!...

عشق... یعنی اینکه ...

دروغ بگی خونمون نیاورانه...

یعنی اینکه بابام بازاریه..

عشق ...یعنی اینکه...

راحت خودت را باختی....راحت خودت را گول زدی...

راحت به خودت ....تلخ خندیدی.........

......................عشق یعنی اینکه....

راحت...عین آب خوردن....!!

 

می دونی شاید گاهی این کارها...گشتن....تفریح کردن خوش بگذره..

اما بعضی ها تو این بازی ها الکی دل داده می شن...

و میشن عاشقی که حاضرن همه چیزشون را ببازن...

و شاید طرفشون هیچ احساسی نسبت ته این فرد نداشته باشه..

و آخرش بازی بیش نبوده که تو بازنده ای.....

 

می دونی ...خیلی دیدیم...اینقدر دیدیم...که حالم بهم می خوره...

شاید تا حالا اینقدر دیدیم که شاید تنهام...

می دونی ...بودن...داشتن راحته....

( 3 ساله )همین طور بوده که تا حالا دو سه روز بیشتر با کسی نبودی...

..........خداییش گاهی به بعضی چیزها خوب خندیدی...

دوستات همه می خوان آستین بالا بزنن.....تو خوبی....

همه ادعاشون می شه...

اما چه راحت سره هم را گرد می کنن...بخند...

...وقتی بهت می گن مغرور...تو بخند...

می دونی باید به آدمه نفهم خندید....

کو تا اونا بفهمن دیوار چیه که تو بهش دل دادی...

کو تا اونا بفهمن سکوت یعنی چه.....

شاید گاهی بهت می گن تو داغونی.......

...نمی دونم داغونی که همه دوستاش ...؟؟؟

.....شاید بیان اول با اون درد و دل کنن...!!!

می دونی حالم از اینا که عشق های خیالی دارن بهم می خوره...

واقعا دل به چی دادن...

 

بابا عشق یعنی آینده....دل می دی تا آینده را بسازی..

نه اینکه چند گاهی کوتاه خوش باشی...

تو عاشق میشی تا همیشه...شاید تا آخر عمر تنها نباشی.....

می دونی....نمی دونم چی بگم....

بعضی ها چه راحت عاشق می شن....

بابا ....عاشق نباید راحت عاشق بشه...

مگه از سره راه اومده که راحت سره راهش می زاری....

......عشق یعنی نگاه...نگاهی که گاهی پشت نگاهش نفست بند میاد...

...عشق یعنی سکوت.... سکوتی که هزاران حرف تو پشت دیواره سکوت انبار شده...

تا شاید یه روزی بتونی اون حرف ها را بزنی...شاید لذت درک با هم را بعد بفهمی....

بابا معنی زندگی...هدف از زندگی این نیست که....

می دونی معنی عشق اینه که تو به آرامشی برسی که همیشه از داشتنش خدا را شکر کنی....

....می دونی از ته دل خدا را شکر کنی....مغرور از داشتنه این عشق باشی...................

 

می دونی سادگی بعضی ها بد اذیتم می کنه....تلخ با سادگیشون می خندم...

امیدوارم همه روزی سادگی را کنار بزارن...

البته آدم هایی که فکر می کنن خیلی زرنگن ...محکوم به شکستن...

چون همیشه یکی زرنگ از تر خودشون وجود داره...و همون یه روز شکستشون می ده..

 

این نوشته ها شامله همه نمیشه....)

(من همه این چیزهایی که نوشتم را دیدیم...شاید لمس هم کردم!!!)

 

فکر کنم حقیقت تلخه....چون گاهی تلخ بهش می خندیم....

 

 

........................................................................................................................

 

با سلام...

 

گاهی خسته ای...

گاهی رو بعضی چیزها بد حساب می کنی...

گاهی ....ادعای با معرفتی می شنوی....

گاهی ....هر کی دلش می شکنه....حرف دل اول به تو می زنه...

گاهی تو اینقدر درد دیدی که خیلی حساس شدی...

گاهی چه راحت فراموش می کنی...

می دونی گاهی آدم ها لیاقت این را هم ندارن...که تو ذهنت موندی باشن...

...

یادته گفتم...اون همون آدمه...

یادته گفتم...آدم ها ذاتشون تغییر نا پذیره...

اما تو گوش نکردی....یادته گفتی اون خوب شده....

...می دونی من گفتنی ها را گفتم....تو گوش نکردی.....

....آخ...دلت شکست....حقیر شدی....

یادته...گفتم آدم ها تو شرایط متفاوت تغییر می کنن...

......دیدی...چی شد...

....دیدی که اومدی گفتی حق با تو بود....

 

.......تکراره اشتباه جایز نیست............!!!

 

....

 

 

 

با سلام

 

می دونی این دله ....

آره این دله اینقدر دیواری شده...

که کسی نمیتونه داخلش بشه...

همش شده دیوار....

می دونی دیگه جا برای کسی نداره...

حاکم این دیوار ها هم ......

می دونی اسمش....سکوته....

آره....حاکمه دله من سکوته.....

آره ....حاکم...دیوارهای دلم سکوته....

هیچ صدایی هم از این شهر دلم در نمییاد....

.............صداش فقط ....

گوش کن......

آره از این شهر صدایی در نمی آید....

این شهر یه ساکن داره اونم غروره...

غروری که با غرورش تنها مونده...

آره فقط یه دوست داره اونم...سکوته...

سکوت حاکمه این شهره...غرور هم تنها ساکن این دل...

دوتایی می شینن.....وای نمی دونم چی به هم می گن...

.....آره اینگاری هیچی ندارن به هم بگن....

می دونی 2 تاییشون تنهان...

فقط به هم نگاه می کنن و دیگر هیچ.....

 

..................................................................................

 

یادته... من و تو....

بعد از جدای...

گاه گاهی هم دیگر را می دیدیم...

و .......فقط سکوت و نگاه بین من و تو مبادله شد......

....شایدم....سکوت و غرور...

اما دیگه این نگاه های ساده هم تموم شد....

می دونی از تلخ خندیدن خسته شدم...

...شاید فقط به یاده خنده هات گاه گاهی می خندم...

 

 

....وای...بر من....وای... برسکوت....وای... بر غرور...

درود بر این دیوار که محرم راز من شد....

شاید سکوت بار ترین محرمه....

...فقط وقتی صدا ازش در می آید که بشکنه...

...........................................................................

                

    

          می دونی:هر بازی یه بازنده یه برنده داره

                         تو بازنده بازی نباش

 

 

 

سلام

زندگی داره خیلی سخت می گذره...

به سختییه که الکی باید بخندی....

شاید الکی خوش باشی....

خنده تلخ...

 

موبایلم خاموشه....!!

اینقدر خاموشی دیده که یادش رفته روشنی چیه...

تا روشن می شه دنیای اس ام اس میاد...

...........کجای؟....چرا تلت خاموشه....نیستی؟.....

ولی اونا نمی دونن تو دله دوستشون چه خبره...

بابا اینا که دوست نیستن....

بابا اینا سرگرمین...

می دونی........همه یه جورایی برای سرگرمین....

حوصله کسی رو ندارم...

نمی دونم دوستام تا زنگ می زنن....

از غصه عشقای خیالیشون برام می گن.....

ما هم باید گوش بدیم....

اما اونا می دونن که دله من از این چیزها خیلی پر از ایناست

شاید تعریف کردنه اراجیف را دوست دارن....

......بابا به من چه...کی به تو چی گفته.................

 

من یه اخلاقی دارم که با کسی زیاد نمی تونم تا کنم...

یکی از دوستام به یکی از بچه ها گفته بود:

می دونی این کسی که می بینی می خنده...وای اگر بی حال باشه دیگه نمیشه کنارش بود...

....حتی برای یه لحظه....

.............ولی من دوسش دارم.........................!!!!

من خودم موندم از این حرفش...

(دوسته خوبیه.؟؟؟.. اما دیگه نمی تونم به کسی اعتماد کنم...

نمی دونم....همه موندن از این اخلاقم....خودم هم موندم...

نمی دونم چم شده....

بی حس و حال شدم...

 

بابا تنهایی خوبه.....از همه چیز فعلا بهتره....

از همه چیز خسته ام...

نمی دونم....اما حوصله ندارم...

اینقدر سر رفته که تموم شده !

شاید بی خبری از همه بهتره...

زندگی هم داره سخت می گذره....

....سخت به سختیه اینکه بخواهی بفهمی اون وره دریا چه شهریه.....

یعنی می شه اون ورا یه شهری پیدا کرد که سهراب تو شعراش می گفت....

اگه می تونستم قایقی می ساختم....

دور می شدم از این خاک غریب.....

 

می دونی....بعد اوضاعیه....

می دونی تازه فهمیدم یه اشتباه کردم...

یه چیزهایی ازت بهم گفتن....وای بر من...

نمی دونم....فهمیدم....اشتباه...از من

یعنی راهی مونده....یعنی من همه پلها رو خراب کردم....

کجایی؟؟؟....پیدا هم نیستی......

تا کی خودم را سرزنش کنم....

..........فکر کنم دیگه خاطره شدی.......

وای چطوری با خاطرت سر کنم...........................