با سلام
می دونی این دله ....
آره این دله اینقدر دیواری شده...
که کسی نمیتونه داخلش بشه...
همش شده دیوار....
می دونی دیگه جا برای کسی نداره...
حاکم این دیوار ها هم ......
می دونی اسمش....سکوته....
آره....حاکمه دله من سکوته.....
آره ....حاکم...دیوارهای دلم سکوته....
هیچ صدایی هم از این شهر دلم در نمییاد....
.............صداش فقط ....
گوش کن......
آره از این شهر صدایی در نمی آید....
این شهر یه ساکن داره اونم غروره...
غروری که با غرورش تنها مونده...
آره فقط یه دوست داره اونم...سکوته...
سکوت حاکمه این شهره...غرور هم تنها ساکن این دل...
دوتایی می شینن.....وای نمی دونم چی به هم می گن...
.....آره اینگاری هیچی ندارن به هم بگن....
می دونی 2 تاییشون تنهان...
فقط به هم نگاه می کنن و دیگر هیچ.....
..................................................................................
یادته... من و تو....
بعد از جدای...
گاه گاهی هم دیگر را می دیدیم...
و .......فقط سکوت و نگاه بین من و تو مبادله شد......
....شایدم....سکوت و غرور...
اما دیگه این نگاه های ساده هم تموم شد....
می دونی از تلخ خندیدن خسته شدم...
...شاید فقط به یاده خنده هات گاه گاهی می خندم...
....وای...بر من....وای... برسکوت....وای... بر غرور...
درود بر این دیوار که محرم راز من شد....
شاید سکوت بار ترین محرمه....
...فقط وقتی صدا ازش در می آید که بشکنه...
...........................................................................
می دونی:هر بازی یه بازنده یه برنده داره
تو بازنده بازی نباش
تو...
صدای تپش پنجره را نشنیدی؟؟
فقط وقتی بشکنه؟!!!!
سلام
مطالب جالبی داری
در ضمن ممنون ازینکه برام نظر میدی
من لینکت کردم
همیشه ماندن در گذشته و فکر کردن به رویدادهای تلخ و شیرینش جز درجا زدن چیزی ندارد. این فقط یک پیله است و بس. روزها و شبها در خاطرم به دنبال اخرین نگاه و اخرین حرف بودم ولی یک روز از گذشته بیرون امدم . خیلی سخت بود ولی باید انجامش می دادم و حالا ........
هر چه باشد بهتر از ماندن در ان زمان بود. بهتر و بهتر.
غرور هم خوب است ولی من بیشتر اعتماد به نفس را دوست دارم. و تنهایی همان چیزی است که خاطرم را با ان مزین کردم و حاضر نیستم دنیای خودم را با دنیای دنیا عوض کنم. تنهایی تنها همدم تنهایی من است
اگه یکی که از جنس خودت باشه بیاد میدونم که دروازه هارو واسش باز میکنی فقط مسئله زمان مطرحه.....
ما با خاطرات زندگی کرده ایم نمیتونیم قید همه ی اون خاطرات و بزنیم اما باید صبور باشیم این راهیه که خودمون انتخابش کردیم با تموم سختیاش....
----------------------------------------------------------
www.tinypic.com اینم یه سایت واسه آپ کردن عکس
شاد باشی
یا حق
سلام.
نمی پرسم خوبی یا نه ؟
اگه با شکستن ازش صدایی در میاد ...
پس بشکنش ....
دلم می خواد حالت بهتر بشه ...
نمی دونم چرا ...
شاید چون تنهاییت جنس تنهایی خودمه ..
همین اسم شب برایم کافیست...
همین که میدانی اگر کمی سریعتر گام بر نداری باز مرا خواهی دید و نگاهم آوار پرسش ها را بر سرت خراب خواهد کرد برایم کافیست....
همین که بر من سکوت میکنی کافیست آخر میدانی وقتی سکوت میکنی زیباتری در چشم من....
آری کافیست... همین که از من فرار می کنی برای این دل بی کس کافیست...
منو یاد گذشته ام انداختی...
منم وقتی شکستم سکوت از شهر دلم کوچ کرد...
می دونی صدای شکستنم انقدر بلند بود که هیچ کس اونو نشنید حتی خودم...
من فقط درد کشیدم...درد شکستن...ولی هرگز چیزی نگفتن...
سلام...
نگو تنها ساکن دلت فقط غروره....مگه این همه دوست که اینجا داری جایی توی دلت ندارن؟...
راستی...گاهی توی بازی ها بازنده ها برد بیشتری می کنن... چون قلبی که تنهایی رو می چشه خدا رو بیشتر احساس می کنه...باور کن!
...کاش در دنیا ۳ چیز وجود نداشت: عشق غرور و دروغ... تا به خاطر غرور به عشقمان دروغ نمی گفتیم!
شاد شاد باشی ....یا حق!
دوستان که همه راز داره من هستن....
نمی دونیم..اما آدم ها بازی می کنن تا برنده باشن...
البته شاید همیشه بردمون برد نباشه...
می دونی عشق اگر نبود....زندگی کردن بی هدف بود...
غرور....نمی دونم...
دورغ هم که نبودنش خیلی بهتر از بودنشه...
به نام خدا
سلامممممممممم....خوفییییییییییییی؟
ببخشید یکم دیر اومداماااا آخه اهواز نبودم...
۱ساعتی هست که رسیدم اهواز
جات خالی خیلی خوش گذشت...
اومده بودم هم تهران هم اصفهان...
باشه شب می خونم نظر میدم....
فعلا....
یا حق!
یه شهر هایی هم رفتی که من زیاد سر می زنم...
تهران که هستم...اصفهان که دانشجویم...اهوازم که...
اما فکر نکنم بازنده بازیه عشق ما عاشقا باشیم...
دلت شاد
من از جدایی نمیترسم، توی جدایی لذتی هست، امید به رسیدن هست. تقدیر هر کس به زیباترین شکل ممکن نوشته شده، هیچ وقت شک نکن.
اینجا خیلی ها به امیده همین رسیدن ها دارن می نویسن از درد و دلهاشون...ولی...؟؟؟
به نام خدا
بازم سلام....خوبی دوست عزیز....
تهران که بد نبود واسه کاری اومده بودم... ولی اصفهان خیلی خوش گذشت.... پس دیگه نمی گم جات خالی چون خودت دانشجو اونجایی....
البته یه جورایی خیلی خوب بود.... ولی بازم نشد که بعضی چیزا فراموش بشه.... ولی یه جورایی هم مسافرت رفتن و خیلی دوست دارم....
ولی می دونی برگشتن و دوست ندارم....
سکوت.... غرور.... دیوار......
از همه بیشتر سکوت و دوست دارم... ولی همین سکوت که باعث میشه آدم بعضی چیزایه با ارزش و از دست بده....
درسته قشنگه ولی...
می دونی این جوری که تو نوشتی هر کی ندونه فکر می کنه چی کرده با خودت....
چرا همش خودت و سرزنش می کنی...
به نظر خودت راهی هست....
به نظره خودت چیزایه از دست رفته بر می گردن....؟
خودت می خوای که تنها دوستت سکوت باشه....
خودتی که داری همه چیز و واسه خودت سخت می کنی....
اشتباه نکن.....
نمی دونم چی بگم.....
یا حق!
این روزا همه دیوار شدن!!
سلام دوست خوبم ممنون که بهم سرزندین
وبلاگ جالبی دارین
اما وقتی آدم عشقشو ازدست میده بایستی فقط باخاطره ها باشه درسته ؟؟؟؟؟؟؟؟ لااقل تازمانیکه نمیتونه فراموش کنه ...
شاید اگه بتونه فراموش کنه اوضاعش کلی فرق بکنه وبایه دید دیگه بنگره
ازخدا میخوام هیچکس عاشق واقعی نشه اگه شد به غیرخدا ، نشه ... واگه باز این هم شد ، خدا اونارو بهم برسونه
دلم گرفته آسمون .......
دلم گرفته آسمون ,هم از زمین هم از زمون
از همه ی آدمکا , از دلای نامهربون
دلم گرفته آسمون , نگاه بکن به زندگیم
مث شب سیا شده , پس کو خدای مهربون؟؟؟
اشکام تمومی نداره , غصه و غم مال منه
کاشکی یکی بهم میگفت: این معنی زنده بودنه؟؟؟
سلام
چطوری؟
ممنونم که به وبلاگ کوچیکم سر زدی .
سلام دوست خوب وبلاگ جالب بی ریا و دلنشینی داری من وبلاگ تو رو لینک کردم چون خیلی ازش خوشم امد واز تو می خام که اگر برات زحمتی نیست تو هم این کار رو برای من بکنی
به نام خدا
سلام دوست عزیزم..خوفییییی؟
من آپ کردم...
یا حق!
سلام . باز چی شده ؟تو شب به تاریکی لعنت نفرستیم در پی روشن کردن یک شمع باشیم .
بازنده....
حرفت خیلی زیباست...اما هنوز راهش را پیدا نکردم..
سلام..... آره به خدا این دلهامون از بس نامهربونی دیده دیگه اجازه ورود نمیدن... دیگه نمی خوان با نگاهی دیگه به اوج برسن... شاید هم در اشتباهن...... نمیدانم........ من که باختم....... شاهانه هم باختم.... به قیمت چی برای چی نمیدانم..................... غرورم رفت... جوانم حروم شد..........نمیدانم....... دلت شاد
سلام رفیق
............خیلی حالت گرفتس
منم گهگاهی حس میکنم سنگ شدم
شاید هم شدم
ولی باز خورشید طلوع میکنه
زندگی جریان داره
زمان
باد
طوفان
اب
زلزله
سخترین دیوارها رو هم نابود میکنه
-----------------------------
بیا و یک کاری کن
پنجره بساز
اینطوری
فضای دلت روشن میشه
سلام دوست عزیزم شما هم وبلاگ جالبی دارید از نظراتتونم ممنونم موفق باشید
فقط یه جمله بهت میگم
جمله ای که راه منو بهم نشون داد
سام بکت تو نمایشنامه دست آخر میگه :
دست آخری رو که قرار است ببازی تا آخر بازی کن و بباز
بهش فکر کن عزیز
می دونی
همیشه میام نظراتتو می بینم تا نوشته های یکی دیگه رو بخونم
اما اینباز خواستم نظر بدم
نمی دونم چرا
سلام به شما دوست عزیز .
مطالب خیلی زیبایی بود . خسته نباشی .
در مورد نظری هم که توی وبم گذاشته بودید :
حق با شماست ولی باید توجه کرد که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف .
وگرنه از این حرفا کی خیلی ها می زنند .
از اون زمان تا حالا آیا ما کوروش کبیر دیگه ایی داشته ایم؟
سلام
مرسی که اومدی
پست زیبا وبه یاد ماندنی بود
بازم بیا ممنون
موفق باشی
سلام به دوست عزیزم
با دلی شاد به امید وصالی که ندیدم
آمدم تا به سرای تو و در خانه نبودی
حلقه بر در زدم و از تو جوابی نشنیدم
بلکه بودی و در خانه برویم نگشودی
به نظر من عشق در هیچ حالتی بازنده نداره یعنی عاشق و معشوق در هیچ حالتی دوست ندارند بازنده باشند مگر یکیشون در عشقش ثابت قدم نباشه که اونم معلومه مفهوم عشق را نفهمیده .
بی وفایی من را ببخش دوست عزیز سعی می کنم دیگه بی وفا نباشم .
به امیددیدار
شاید حقیقت همیشه سخته..
سلام
مطالب زیبایت را خواندم . شرمنده که در این مدت نتوانستم به وبلاگتان سر بزنم مشکلات زیادی داشتم .یادم نرفته به نام دوست ( گذشته تلخ و شیرین) آپ شده خوشحال میشم یک سری به ما بزنی.
یا حق
مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد
سبز باشی........
سلام ...
ممنونم ازینکه به وبلاگ محقر من سر زدی ... یه جورایی فکر کنم که هم درد باشیم! یا یه چیزی تو این مایه ها ...
منکه تا الان بازنده بودم! فکر نکنم دیگه امیدی هم به آینده باشه ...
سلام
ممنونم که به وبلاگ من اومدین.
وبلاگتون فوق العاده اس. خوشحال میشم با هم تبادل لینک کنیم.
شاد و پیروز باشید