..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

 

با سلام...

 

گاهی خسته ای...

گاهی رو بعضی چیزها بد حساب می کنی...

گاهی ....ادعای با معرفتی می شنوی....

گاهی ....هر کی دلش می شکنه....حرف دل اول به تو می زنه...

گاهی تو اینقدر درد دیدی که خیلی حساس شدی...

گاهی چه راحت فراموش می کنی...

می دونی گاهی آدم ها لیاقت این را هم ندارن...که تو ذهنت موندی باشن...

...

یادته گفتم...اون همون آدمه...

یادته گفتم...آدم ها ذاتشون تغییر نا پذیره...

اما تو گوش نکردی....یادته گفتی اون خوب شده....

...می دونی من گفتنی ها را گفتم....تو گوش نکردی.....

....آخ...دلت شکست....حقیر شدی....

یادته...گفتم آدم ها تو شرایط متفاوت تغییر می کنن...

......دیدی...چی شد...

....دیدی که اومدی گفتی حق با تو بود....

 

.......تکراره اشتباه جایز نیست............!!!

 

....

 

 

 

نظرات 27 + ارسال نظر
گل داوودی شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ق.ظ http://goledavoodi.blogsky.com

همیشه همینطوره

قهر..... شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.ghahr.blogsky.com

دیگه باهات قهر میکنم اگه بهم سر نزنی اگه دیگه نبینمت اگه دیگه نظر ندی

مرجان شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:18 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

سلام به دوست گلم

اون قسمته اول رو که نوشتی و جمله هاتو با گاهی شروع کردی ، خیلی به من می خورد .
کاملا باهات موافقم که ذاته آدما تغییر نمی کنه ولی با توجه به تغییر شرایط و هر موقع که حس کنن به نفعشونه خودشون رو مثلا تغییر میدن . پشیمونی هم دیگه سودی نداره ...

شاد باشی

فروز شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:04 ب.ظ http://kashiekeder.blogsky.com

تجربه؟رکنی زاید و برای آدمی ،چیزی بیهوده. احساس ،نمی شه جلوش رو گرفت ...بله تکرار اشتباه جایز نیست.

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ب.ظ

به نام خدا
سلام دوست عزیز...خوبی؟
پر و بالم بسته است...
تنها و غریب مانده ام...
ستاره زیبایم مرا رها کرده است....
دیگر با دو چشم براقش من را به مهمانی نور نخواهد برد....
دل تنگم و غم را پایانی نیست....

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:58 ب.ظ

ساده نبود گذشتن از تو برام.....
ساده نبود قصه بی تو بودن.....
ساده نبود هق هقه شب گریه هام....
چه ساده دل بریدی....اشک من و ندیدی...
خط رو خاطراته قشنگمون کشیدی....
اما به انتظار برگشتنت می مونم....
شب تا سحر به یادت غزل غزل می خونم......
چه عاشقونه خوندم.... چه بی بهونه رفتی.....
ناباورانه موندم.... چه بی نشونه رفتی...
من بی تو با تو تنها.... از تو چی مونده بر جا....
جز مشتی خاطراته هم رنگ خواب و رویا.....

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:59 ب.ظ

آخر چه کار داری، با آسمان آبی
بانوی من تو وقتی، دریای غرق آبی
با موی لخت و تیره، چشم خمار و خیره
تلفیقی از دو چیزی، آبادی و خرابی
مثل شراب
ها نه، بانوی من تو در من
سرگیجه
های بعد از، نوشیدن شرابی
با موی لخت و تیره، چشم خمار و خیره
تلفیقی از دوچیزی، آبادی و خرابی

آخر چه کار داری، با آسمان آبی
بانوی من تو وقتی، دریای غرق آبی
با موی لخت و تیره، چشم خمار و خیره
تلفیقی از دوچیزی، آبادی و خرابی
مثل شراب
ها نه، بانوی من تو در من
سرگیجه
های بعد از، نوشیدن شرابی

آن روز ها چه بودی، این روی چه هستی
آن روزها درختی، این روزها طنابی

مثل شرابها نه، بانوی من تو در من
سرگیجه
های بعد از، نوشیدن شرابی
با موی لخت و تیره، چشم خمار و خیره

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام...خوبیییی؟
نمی دونم چی باید بگم...
اولین باریه که وقتی خوندم چی نوشتی دستم به نوشتن نرفت...
فقط چند بار خوندمش....
گاهی وقتا نوشته هات حرف دله منن....
نمی دونم.... چه کردم با خودم نمی دونم....
یا حق!

بیدقرمز شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:32 ب.ظ http://bideghermez.blogsky.com/

درسته ادمها تو شرایط متفاوت تغییر می کنن و با گذشت زمان نیز تغییر می کنن.
یکی از دعاهایی که همیشه می کنم اینه: خدا, نذار که هیچ بنده ایت رو بنده های دیگه ات خوار و ذلیل کنن.

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:42 ب.ظ

Dishab 2bare Vaghti To Fekre To Bodam...2nbale Yek Dalil Vase Karat Bodam....YehoO Delam Havaye Yek Sedaei Kard...Az To O Az Faseleha Gelaye Kard...Shekve Az In Fasele O Jodaei Kard...Vaghti Ki Az Fekre Ro KHabam Nemibord... Vaghti Ki Hich Kas Delamo Nemibord... Seda Zadam Ye Esme AsheghonaroO...Yadam Omad Lahzeye Ki Goftam NaroO... Vaghti Ki Gofti Ya Man Miram Ya ToO BorOl

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:46 ب.ظ

هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی!!!!
.....................................

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:28 ب.ظ

به نام خدا
درشیرینی بوسه غرق بودیم که ناگهان شوری اشک رابر لبانم احساس کردم وفهمیدم که این بوسه جدایی است!!!!

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ب.ظ

زمانه! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ..... هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا این قدر کوچیکه که توش دو تا دل کنار هم جا نمیشه ... اگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی!!!!!

نسی جوون شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ

به نام خدا
سلام....
آره دلم گرفته... خیلییییییییییییییی
دلم می خواد حرف بزنم...
تو چرا دلت گرفته....؟

دله من دیر زمانی است گرفته...

سارا خانم شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:38 ب.ظ

سلام رفیق
..............باز هم محاکمه
مثل خود من
نمیدونم درست حدس میزنم یا نه
ولی انگار داری خودتو محاکمه میکنی
شاید چون خودم بارها اینکار رو کردم
این فکر رو میکنم
-------------------------
چی باید بگم
چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی اوقات ادم از بین دوراهی راه اشتباهو میره
ولی میشه برگشت
میشه
همیشه میشه

خزان نوشت شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 ب.ظ http://chayesabz.blogsky.com/

تکرار اشتباه؟!!! مثل چرخیدن درو یک میدون می مونه. ادم باید از راه های فرعی بزنه بیرون تا سر گیجه نگرفته!

A..$@$...M یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.deltangiii.blogsky.com

سلام ممنون که اومدی خیلی شادم کردیپست قشنگی بود....
موفق باشی تو کارت بازموقت کردی بیا

فردان یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:41 ق.ظ http://aber.blogsky.com

تکرار اشتباه..نمی دونم... گاهی لازمه باور کن! گاهی لذتی تو فریب خوردن با اگاهیه که نگو...مثل کودکی که مادرشو فریب می ده و مادر با علم به فریب ....می دونم همه این فریبها قشنگ نیستن....

بهار(دختر غریب بارون یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ق.ظ http://www.baharebarooni.mihanblog.com

سلام..........
بیراهه رفته بودم....... آنشب.....دستم را گرفته بود و می کشید...
زین بعد همه ی عمرم را بیراههه خواهم رفت........
.
.
چه خوب حرفای دلتو تو چند تا جمله کوتاه خلاصه می کنی خوب من
بمونی
دوستدارت..بهاربارونی

بی کلام یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 ب.ظ http://be-happy.blogsky.com

سلام رفیق !!!
خوبی ؟
آره خب ! تکرار اشتباه جایز نیس اما ....
گاهی وقتا بعضی اشتباها اونقدر قشنگن که آدم به خاطر انجام دادنشون پشیمون نمی شه و اگه نترسه دوباره انجامشون میده ..
مطمئنم که می دونی چی م ی گ م.
من آپم .میای وبلاگ کوچیکم ؟
شاد باشی تا همیشه

نگین یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ب.ظ http://sayetarik.blogsky.com/

این عکسه خیلی با حاله!خوب فکر میکنم بعضی تجربه ها لازمن و باید اتفاق بیافتند تا ادما حقیقت رو بفهمن!

هستی یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:37 ب.ظ http://delshoodegan.blogsky.com

گاهی دلامون ساده دلبسته میشن و ساده هم شکسته میشن....
گاهی هیچ چیز اونجوری که فک میکنیم نمیشه
و گاهی زندگی سختر از همیشه میشه
شاد باشی
یا حق

نسی جوون یکشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ب.ظ

به نام خدا
دوست داشتن کسانی که دوستمان می دارند کار بزرگی نیست مهم آن است که آنهایی را که ما را دوست ندارند دوست بداریم

نمی دونم...ما چرا باید از کسی خوشمون بیاد که از ما بدش میاد؟

هستی دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ب.ظ http://memories-river.blogsky.com

شاید فریب اینو میخوریم که اینبار فرق داره
شاید بی انگیزتر از اونیم که نگران شکست باشیم....
یا حق

نسی جوون دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:29 ب.ظ

به نام خدا
چون اون چیزی که تو فکر ماهاست تو فکر اون نیست...

زندگی را شاید این طور باید فهمید
زندگی شاید مردن یک پروانه در مرداب باشد

زندگی شاید روز شدن شب ها باشد
زندگی شاید چشمان معصوم یک بچه رو به تجلی ظهور مادر باشد

زندگی شاید عمر جاوید یک رود باشد

زندگی شاید خنده ی تلخ یک بیمار به تخت سبز مرگ باشد

زندگی شاید جاری شدن باشد به سوی مرگ
زندگی شاید هیچ شدن در هست باشد

زندگی شاید از یاد نبردن ، یاد برده هاست

زندگی شاید تجلی یک نگاه به دستان منتظر باشد

آخرش...شاید زندگی تلاش برای رسیدن به هر چه در دل داری...

نسی جوون دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:39 ب.ظ

کاش میشد اما نمیشه..
نمیشه بیای دوباره...
نمیشه دستات تو گلدون...
گلای مریم بزاره...
کاش می شد اما نمیشه...
این مرامه روزگاره...
رفتنت همیشگی بود....
دیگه برگشتن نداره....

نسی جوون دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:52 ب.ظ

به نام خدا
سلام..
درست میگی....
ولی ای کاش همیشه آدما به آدما فرصت می دادن....
کاش میشد...
هیچی بببین حرف زدن فایده ای نداره.....
همون سکوت بهتره....


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد