با سلام

 

می دونی اگر آدم به آرزوش برسه می تونه چقدر زیبا باشه...

وای....یه حسی که نمی خواد اون را با هیچ وقت عوض کنه..

اما وقتی رسید یه تجربه جدید و زیبا...

اما بعدش خسته می شه....تازه می فهمه که بابا دنباله اون چیزی که آرزوش بوده نیست

تازه باید از اول شروع کنه...دنباله یه چیزه دیگه...

 

ببینید زندگی چه راحت بازی می کنه با آدمها...

 

زندگی...می دونی یه عمر تلاش می کنی تا برسی به عشقت شایدم آرزوهات

تازه می گی 50% خوشبختی را رفتم...شایدم همش را

بعدش باید تلاش کنی و لذت ببری از زندگی..

می دونی تلاش برای رسیدن از یه جا....

تلاش برای حفظ از یه جای دیگه...

 

ولی با یکی صحبت می کردم...چیزی از عشقهای دنیایی کم نداشت..

می دونید بهم چی گفت..

گفت تو زندگی همیشه همه چیز را می شه بدست آورد

اما لذت کناره هم بودن به این راحتی بدست نمی یاد

.پس بیاییم در بدست آوردنه لذت کناره هم بودن دقت کنیم.............

...................................................................................................

پس ای خدا لذت کناره هم بودن را به همه بده...

..................................................................................................

حالا یه شعر از فرهاد...

البته من شاعرش را نمی شناسم

 

تو هم با من نبودی

مثله من با من و حتی مثله تن با من

تو هم با من نبودی

آنکه می پنداشتم باید هوا باشد

و یا حتی گمان می کردم اینطور باید از خیل خبرچینان جدا باشد

تو هم با من نبودی...

تو هم از ما نبودی

آنکه ذات درد را باید صدا باشد

و یا با من چنان هم سفره شب باید از جنس من و عشق و خدا باشد

تو هم از ما نبودی

تو هم مومن نبودی

بر گلیم ما و حتی در حریم ما

ساده دل بودم که می پنداشتم

دستان نا اهل تو باید مثله هر عاشق رها باشد

تو هم از ما نبودی

تو هم مومن نبودبی

بر گلیم ما و حتی در حریم ما

ساده دل بودم که می پنداشتم

دستان نا اهل تو باید مثله هر عاشق رها باشد

تو هم با من نبودی ای یار..

ای آوار ای سیل مصیبت وار

 

.................................................................................................

...............................................................................................................................