..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

..سکوت دیوار...

آهای تو که گوش به دیوار گذاشته ای...منتظری تا کسی صدایت کند !

 

با سلام...

 

چند وقته هی می خوام بنویسم...

اما نمی دونم از کجا شروع منم...

چند وقتیه اتفاقاتی می افته...اولش خوب پیش می ره...

اما یه دفعه نمی دونم چی میشه...

شاید قرار نیست همه چیز برای من خوب و عادی پیش بره...

دارم از زندگی واقعا خسته میشم...نمی دونم اما دارم میشم یه آدم کوکی...

اصلا احساس ها دیگه برام معنی ندارن...

دلتنگی همیشه همراهمه..

امروز دوستم از مشهد اومده بود...دیدمش...

...می گفت که برات خیلی دعا کردم تا همه چیزت خوب پیش بره...

واقعا آدم گاهی که ضدحال می خوره تا بیاد سره پا بشه خیلی طول می کشه...

نمی دونم اما حس می کنم ضعیف شدم...از مشکلات می ترسم...

می دونی شکست برام خیلی سخته...

دوست دارم از شکست هام تجربه بگیرم...

...اما شکست همیشه یه جور نیستن که بخواهی از تجربه اش استفاده کنی...

می دونی همیشه از حاشیه رفتن فرار کردم...اما نمی دونم چرا راهم همیشه سوی

 حاشیه هاست...واقعا خسته ام کرده...

 

راستی گاهی به نوشته هاتون که قبلا نوشتید سر بزنید...شاید بشه تغییرات را

اونجا تا اینجا حس کرد...یعنی اینکه ببینید نوشته هاتون قبل چه حال و هوایی داشته

 الان چه حال و هوایی داره...شایدم نوعی خاطراتن که یادآوره دلتنگی هاتونن....

.............................................................................................................

.

زندگی

 

آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم

نه به فکرم که رشته پاره کنم

نه بر آنم که از تو بگریزم

همه ذرات جسم خکی من

از تو ای شعر گرم در سوزند

آسمانهای صاف را مانند

که لبالب ز باده ی روزند

با هزاران جوانه میخواند

بوته نسترن سرود ترا

هر نسیمی که می وزد در باغ

می رساند به او درود ترا

من ترا در تو جستجو کردم

نه در آن خوابهای رویایی

در دو دست تو سخت کاویدم

پر شدم پر شدم ز زیبایی

پر شدم از ترانه های سیاه

پر شدم از ترانه های سپید

از هزاران شراره های نیاز

از هزاران جرقه های امید

حیف از آن روزها که من با خشم

به تو چون دشمنی نظر کردم

پوچ پنداشتم فریب ترا

ز تو ماندم ترا هدر کردم

غافل از آنکه تو به جایی و من

همچو آبی روان که در گذرم

گمشده در غبار شون زوال

ره تاریک مرگ می سپرم

آه ای زندگی من اینه ام

از تو چشمم پر از نگاه شود

ورنه گر مرگ بنگرد در من

روی اینه ام سیاه شود

عاشقم عاشق ستاره صبح

عاشق ابرهای سرگردان

عاشق روزهای بارانی

عاشق هر چه نام توست بر آن

می مکم با وجود تشنه خویش

خون سوزان لحظه های ترا

آنچنان از تو کام میگیرم

فروغ

 

 

یه نوشته زیبا دیدیم براتون بزارم....

...من تو را دوست دارم زیرا تو مرا دوست می داری...

 

 

                                          دیوار!

 


نظرات 48 + ارسال نظر
مینا یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ق.ظ

خیلی وقته به وبلاگت سر میزنم اما شاید این بار اول باشه که نظری از من ثبت میشه . نوشته هات خیلی زیاد به درد من نزدیکه واسه همین همیشه برای تو از دردم مینوشتم اما هیچوقت نفرستادم . نمی دونم چرا ؟
به هر حال منم به دیوار تو تکیه کردم...

سلام
دوست خوبه من امیدوارم بنویسی...دل چقدر جا داره که بخواهد این همه غصه توش بمونه...

بی کلام یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:00 ب.ظ http://be-happy.blogsky.com

سلام دوست خوبم .
چطوری؟

جمله آخرت واقعا زیبا بود . بی خیال ! خوش باش .
یلدا خوب بود ؟ خوش گذشت؟
کلی واست دعا کردم .تو رو خدا به خاطر دعا های منم شده سر حال تر شو D:

شاد باشی .

سلام
ممنونم...و خیلی خوشحالم از دوستی با شما...

سام علامه یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:34 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

چند وقتی سر نمی زدی به این پنجره خالی از نگاه ما ....خوشحالم کردی ....

ع یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:51 ب.ظ http://www.wxyz.blogsky.com

سلام
منم که سن شما بودم فک میکردم خودمو باید به یکی هدیه بدم...اما کی؟...الان مدتها گذشته و من روی تاقچه زمان جا موندم...شما این کارو نکن....گر پنجه زنی روزی...در پنجه رستم زن

منم واقعا جا موندم.....ثابته...ثابت...

آنجلینا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:17 ق.ظ http://kalagh-sefid.blogfa.com

به سراغ من اگر میایی پشت هیچستانم!

پسرخاله دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ق.ظ http://pesarkhaleh.blogsky.com

سلام دیوار ..
چرا مصرع آخر شعر فروغ رو نذاشتی؟

...آن چنان از تو کام می گیرم ...تا به خشم آورم خدای تو را ...

البته شایدم عمدی در کار بوده ..

نمی دانم....

یاسمین ( حرفهای یه دختر غمگین دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ق.ظ http://rue.blogsky.com

اما من هنوز هم دوسش دارم با اینکه می دونم اون منو دوست نداره...

سانا هستم دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:37 ق.ظ http://soghoteyekfereshte.blogsky.com

سلام..من خیلی وقت پیشا بهتون سر زدم

اما زمانی بود که بد جوری حالت گرفته بود

منتظرت نگاهتم..


خدانگه دارتون

سانا هستم دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:26 ب.ظ http://soghoteyekfereshte.blogsky.com

سلام اقای...

نمی دونم شاید شما کار درستی میکنی که

نمی خواهی کسی بدون اسمتون چیه !!!

مهم نیست اسمتون چیه !!!مهم اینه که می دونیم چه جور ادمی هستین

البته تا حدودی!!!!

به اون اندازه ای که توی وبلاگتون از خودتون گفتین!!!

این که دوستاتون و اطرافیانتون بهتون میگن ادم مغروری

هستین تنها مشکل شما نیست.

خیلی ها مثل شما هستن!!((نمی دونم چرا این قدر افراد دوست دارن در


باره ی دیگران قضاوت کنن))


بگذریم ....

من یک بار 2 ماه پیش فکر کنم بهتون سر زدم (دقیق نمی دونم))


مثل این بار دیدم خیلی ناامیدین به زندگی

راستشو بخواهین برام هضم این که یک

جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون

امروزی این قدر افسرده و غمگین باشه سخته

(دچار باید بود!!!!تا درک کرد))

ولی فقط میدونم که هر چه بیشتر به زندگی سخت بگیری

دو برابر بهت سخت میگیره

بابا بزن به بی خیالی مثل خیلی ها!!!!!

مثل خیلی هایی که میگن از زندگی چیزی جز شادی ندیدیم !!

اونا هم مثل شما توی این دنیا هستن ولی به این

دنیا غالبن!!!!

نگذار مغلوب بشی که اگر بشی باید تا endاش از دنیا

بکشی!!!

مگه نمی گی لجبازی میکنی

خوب با دنیا لجبازی کن

حرسش و در بیار به نا راحتیات بخند

بعد میبینی چه قدرمشکلات در برابرت حقیرن!!!!!


بازم بگذریم ....سانا اصلا به تو چه!!!!!

فقط برات چند تا ارزو میکنم که برای خیلی ها همینا رو خواستم

امیدروارم که براورده بشه)))))))))))))))))))))))))))))))))))


اول از همه برایت ارزو می کنم که عاشق شوی

و اگر هستی کسی هم به تو عشق بورزد....

و اگر این طور نیست تنهاییت کوتاه شود

و پس از تنهاییت نفرت از کسی نیایی

امیدوارم که این گونه پیش نیاید و اگر

پیش امد بدانی که چگونه به دور از نا

امیدی زندگی کنی.برایت همچنین ارزو

می کنم که که دوستانی داشته باشی از جمله

دوستان بد وناپاییدار برخی نادوست و برخی

دوستدار....که دست کم یکی در میانشان بی تردید

مورد اعتمادت باشند.

و چون زندگی بدین گونه است برایت ارزو مندم که

دشمن نیز داشته باشی.نه کم نه زیاد درست به اندازه

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند.

که دست کم یکی از انها اعتراضش به حق باشد.

تا که زیا به خود غره نشوی!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و ارزو مندم که مفید فایده باشی نه غیر ضروری

تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است

همین مفید بودن کافی باشدتا تو را سپا نگه دارد.

همچنین برایت ارزو می کنم که صبور باشی .

نه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر

می کنند.

و با کاربرد درست صبوریت بزای دیگران(علی اقا!!!)نمونه شوی

و چون جوان هستی خیلی به تعجیل رسیده نشوی و اگر رسیده ای

به جوان نمایی اصرار نورزی.....

برایت همچنین ارزو می کنم که پوووووول نیز داشته باشی

که هر سال یک با پولت را جلوی رویت بگذاری و ببینی که

کدامتان ارباب دیگری هستین!!!!!!!!!!!!!

و برایت در اخر ارزوی خوشبختی می کنم

اگر همه ی این ها برایت فرا هم شد دیگر ارزویی برایت ندارم

اقای...خدا نگه دارتو...دلت ...عقلت...تصمیماتت...باشه»»»








ممنون...!

مینا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:43 ب.ظ

می خوام به نصیحت تو عمل کنم . می خوام بنویسم .تو راست میگی مگه دلم چقدر جا داره اما...
اما نمی دونم از کجا بنویسم ؟
نمی دونم دیواری هست که همراز من بشه ؟

بنویس.....منم شاید هم رازه خوبی نباشم اما خواننده خوبی هستم...و شاد یه هم درد..

فریبا دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:47 ب.ظ http://fariba-bbb.blogsky.com

سلام

بنویس ....

نسی جوون دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ب.ظ

به نام خدا
سلاممممممممممممممم
خوفییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کی میای اهواز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای ولللللللللللللللللللللللللللللل:دی
چقدر می مونی؟؟؟؟؟
می خونم می کامنتم:قلب
فعلاااااا
یا حق!

نسی جوون دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:28 ب.ظ

به نام خدا
بازم سلام....
می دونی می خوام یه چیزو بهت بگم شاید یه جورایی... ( بزار همین سه نقظه اون جملم بمونه) ولی کلا من از نوشته های تو خیلی درس میگیرم...
یعنی بعضی وقتا چیزایی که می نویسی یا حرفایی که میزنی یه جورایی واسم درس میشه...
یه جورایی احساست و درک می کنم... ولی بازم مثل همیشه جمله ی تکراری که شاید روزی چند باز تکرار بشه زندگی همینه باید باهاش ساخت...
باید زندگی کرد تا کجاش و نمی دونیم....
ولی این و می دونیم که باید خوب زندگی کنیم...
اگه اومدی و کاری داشتی و احساس کردی می تونم واست انجام بدم در خدمتتم....
یا حق!

همه حق یه زندگی خوب دارن...اما گاهب زمانه و خودمون کاری می کنیم که....؟؟

بهار(دختر غریب بارون) سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:18 ق.ظ http://www.baharebarooni.mihanblog.com

سلام دیوار
از اینکه اینقدر راحت حرف های دلت را می ریزی بیرون بهت تبریک می گم...
حرف های ممونده تو دلت خیلی سخت و شکننده است....به احساس من هم خیلی نزدیکه...
این تکرار نحس و بی رکود و حاشیه رفتن متاسفانه تو زندگی تمومه ماها حس می شه
....
من هم این روزها بی رکودم
بمونی
آرزومد بهترین آرزوهات
بهاربارونی

bahareh سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:04 ب.ظ

salam bad nabood vali age axasho bishtar koni matalebe jalebtar bezary behtar mishe

حسرت پرواز چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام دوست خوبم.
ممنون از حضورت و از کامنت زیبات
منم باهات موافقم.ای کاش قدر لحظه هامون رو بیشتر بدونیم.
عیدتون پیشاپیش مبارک.
شاد باشید...

شیما شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:06 ق.ظ http://just-a-day.blogsky.com

سلام....
می دونم نیستی اما نمی دونمکی میای
فقط امیدوارم خوب خوب بیای....با یه عالمه حرف جدید برگردی...دوست دارم بشنوم که یه چیزی رو پیدا کردی چیزی که شاید همیشه پیشت بوده همیشه کنارت بوده اما اونقدر بهش عادت کردی که از یادش بردی...دوست دارم خودت رو بهتر از همیشه پیدا کنی...میدونم می تونی...یادت باشه تو نیومدی واسه اینکه ببینی کی خوبه یا کی بد...کی به تو دروغ میگه و ضربه میزنه و کی باهات صادقه...تو اومدی که فقط خودت باشی با همه ی فکر و احساسی که خودت قبولش داری...اینجا این دنیا و همه ی ادماش فقط یه صورت مسئله ن در واقع واسه تو حکم یه جاده ن جاده ای که باید ازش عبور کنی تا به هدف نهاییت برسی نزار پیچیدگی کاذب این صورت مسئله تو رو از پیدا کردن راه حل ساده اش که اونم فقط و فقط خود تویی دور کنه همه سختی دارن غم دارن همه ی ما گاهی تلخ ترین لحظه ها رو میگذرونیم اما مهم اینه که امیدمون رو نبازیم که دنیامونو از دست ندیم که یه آدم بی هدف باری به هر جهت نشیم. می دونم راه درست رو بلدی من منتظر اومدنت و شنیدن خبرهای خوش هستم...زیاد چشم انتظارم نزاریا...درضمن عیدت هم مبارک باشه

[ بدون نام ] شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:07 ق.ظ http://just-a-day.blogsky.com

راستییییییییییی
این روزایی که نبودی جات خیلی خالی بود...:دی

ممنونم دوست خوب و مهربونم...

شوریده شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:31 ب.ظ http://faghat-khodam.blogsky.com

سلام

این شعر خانم فرخزاد خیلی زیبا بود......افرین


دیشب در خیال خویش عکس ان دلبر کشیدم

ذلت بی حد بردم و زحمت بسیار کشیدم



اول از نقشش گرفتم تا بسازم خرمنی از گل

از پریشانی چو ماری واژگون از سر کشیدم



می کشیدم چشمان شهلای خمار الود او را

مستی چشمش چو دیدم پر زمی ساغر کشیدم



می کشیدم ابروانش بر سحر بر صفحه دل

وای از این ابرو کشیدن ناگهان خنجر کشیدم



صبح شد دیدم حسرتا بر صفه دل

عکس مولایم علی حیدر کشیدم

موفق باشید......شوریده

کیمیا شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:14 ب.ظ http://www.taragearezo.blogfa.com

سلام وب قشنگی داری خیلی
قشنگ بود دوست داشتی به منم سر بزن

نهال شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:02 ب.ظ http://doot.blogsky.com

عالی بود عزیز

بی کلام یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ب.ظ http://be-happy.blogsky.com

سلام
خوبی ؟
بیا !!!!

حتما....

نسی جوون یکشنبه 9 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:22 ب.ظ

به نام خدا
سلام...
آره خودمون کاری می کنیم که همه چیز و بهم میریزیم....
خودمونیم که با آینده ی خودمون بازی می کنیم....
خودمونیم که پل های پشت سرمونو خراب می کنیم...
بی خیال بقیش....
شاد باشی....
یا حق....!

س دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:16 ق.ظ http://jazireyeman.blogsky.com/

سلام
خوبی
وبلاگ قشنگی داری
خوشحال می شم بهم سر بزنی

X .:. دختر برفی .:. X دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سهلامممم :*

X .:. دختر برفی .:. X دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

مرسی سر زدی گلم... فدات شم.. آره شاید هستم..
نمیدونم والا :)
. . . .

بازم بیا ولی خبر کن وقتی می آپی
روزات برفی {یه شاخه گل رز}

الناز دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 ق.ظ http://setare-ye-shab.blogsky.com/

سلام
چرا یکی نیست بگه زندگی شیرینه زندگی زیباست!؟ حتی خود من هم نمیگم میدونم !
پیشنهاد جالبی نیست من به نوشته هام سر نمیزنم چون اونوقت غم میاد بهم سر می زدنه
شاد باشی

بی کلام دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ق.ظ http://be-happy.blogsky.com

سلام دوست خوبم
اینقده خوشحال شدم اومدی ....

نیلوفر دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:30 ب.ظ http://www.blueboat.blogsky



گاهی سرم را بالا میگیرم تا آسمان مرا فراموش نکند



تا ابر ها بدانند وقت باریدن است



تاپرندگان ببینند همزاد اسیرشان را.......



و میگریم تا زمین بداند که من از جنس ابرم نه خاک

مینا دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:56 ب.ظ

سلام دیوار عزیز می خوام بنویسم اما نمی دونم کجا بنویسم
حالا که تو حاضر شدی خواننده ی دردم یا حداقل همدرد باشی
....
بهم بگو کجا..؟

این سوال را باید خودت جواشو پیدا کنی...
من معتقدم اگر آدم بخواهد کاری را شروع کنه باید اوله راه را خودش انتخاب کنه...
شاید اولش یک بنامه خدا و...

مینا سه‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:32 ق.ظ

نه دیوار عزیز منظور منو خوب متوجه نشدی می دونم باید از کجا شروع کنم . این قدر لحظه لحظه هایی رو با یاد آوری از اون درد گذروندم که می دونم اولش چی بود ...
منظورم این بود کجا بنویسم که تو ... کسی که حاضر شده همدرد یا حداقل خواننده باشه بتونه اونا رو بخونه

نمی دونم درست فهمیدم یا نه...
خوب تو همین بلاگ اسکای بیا و برای خودت یه وبلاگ درست کن و...
درست کردنه وبلاگم خیلی راحته....منتظرم بخونم...

نسی جوون سه‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:31 ب.ظ

به نام خدا
سلام خوبیی؟؟؟؟
اومدم سر بزنم بینم در چه حالی؟؟؟؟
چی کارا میکنی؟؟؟؟؟
من فردا میرم دیگه نمیام تا ۶ بهمن.....
مواظب خودت باش...:قلب
یا حق!

سلام
امیدوارم تو امتحانات موفق باشی...

آیدا سه‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:15 ب.ظ http://ayneh68.blogsky.com

همیشه بر میگردمو میخونم نوشته های قبلیمو !! یه مشت خاطرات کهنه ... یه مشت خاکستر بر باد رفته !!!‌

سامان جون جون جونی پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ق.ظ http://www.parandeiziba.blogfa.com

سلام خوبین ولی نوشته هاتون که نشون میده اصلا خوب نیستین
من خیلی اتفاقی به وبلاگ شما اشنا شدم
خیلی با حال بود
همشو خوندم
نوشته هاتو ن
میگفتین
که خسته هستین
نامیدین
شکست خوردین
حوصله نداری
منم دقیقا مثل شما هستم با این تفاوت که من از کسی شکست عشقی نخوردم و با تمام احترام به عشقتون باید بگم عشق هیچ ارزشی برام نداره
و اعتقادی به این کلمه ندارم
و به جای این گزینه میتونم بگم از همه بیزارم و فقط ظاهر سازی می کنم جالب نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من از یه شعر خوشم میاد که دوست دارم برای شما هم بنویسم:
شاید ان روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد ُخبری از دل پر درد یاس نداشت باید این گونه نوشت:هر گلی هم باشی چه شقایق چه میخک و یاس زندگی اجبار است.
ببخشین سر دردتون دادم
خیلی خوشحال میشم بهم سر بزنین
بای تا های

...نمی دونم تو جوابت چی بگم.....شاید تو وبلاگت نوشتم برات...

مینا پنج‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ب.ظ

به من نمیاد که کسی باهام همدرد بشه!!!
من نمی خوام توی وبلاگ دردمو بنویسم که هم اعصاب بقیه رو داغون کنم هم دوست ندارم هر کسی دردمو بخونه و بخواد به روش خودش همدردی کنه چون فهمیدم اینجور همدردی فقط مشکلات عصبی میاره!!!
بهتره بازم بی خیال نوشتن بشم...
به تو تکیه کردم پشتمو خالی کردی
تو رسم دل شکستنو بد جوری حالی کردی

دختره خوب من گفتنی ها را گفتم...تصمیم با خودته...
اما یه بارم این راه را امتحان کن...هیچ ضرری نداره.....

فردان جمعه 14 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ق.ظ http://aber.blogsky.com

اه بی خیال تجزیه و نحلیلو تبث اتفاقات شو..بچسب به تنها زندگی کردن. اینقدرها وسواس نداشته باش.

سارا خانم جمعه 14 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:54 ب.ظ http://biriaaa2.blogsky.com

سلام رفیق
ممنون که اومدی
من برات پیام گذاشتم گویا نرسیده
ببخشید کوتناهی از من بوده
به هر حال خوش اومدی
موفق باشید

بیدقرمز جمعه 14 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.bideghermez.blogsky.com/

خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است
کارم از گریه گذشته است به آن می خندم

ستاره دریایی شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ق.ظ http://www.jahad313.blogfa.com/post-41.aspx

واااااای نمی دونی الان چه حسسه عجیبی دارم!!
باورم نمی شه ! دارم با دیوار حرف می زنم! :دی
همیشه به در می گفتم تا دیوار بشنوه!
اما اینبار مستقیم دارم با دیوار حرف می زنم!
یعنی چی بهش بگم!؟ : دی


سلام
می خواستم یه کامنت جدی براتون بگذارم! اما منصرف شدم!

اصلا ولش کن!!

بیا !!!

یه کم بیا جلو لطفا .....








د می گم بیا جلو دیگه!!

خب! گوش کن به حرفم !‌نترس بیا جلو ........



بیا نزدیکه مونیتور چشماتو هم دوست داشتی ببند! دوست نداشتی هم نبند!




اومدی؟!



بیا !!!!!!!

آهاااااااااان!!بگیرش حالا!!!




کلی انرژی انژری مثبت فرستادم برات!





حالا شروع کن!!
با انرژی از هر چه دله تنگت می خواهد بنویس!!

بابای

آنجلینا شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 10:25 ق.ظ http://kalagh-sefid.blogfa.com

مرا ببخش اگر دور مانده ام از تو
مرا ببخش اگر گاهی گم می شوم از تو
مرا ببخش اگر گاهی هوای هوس پر و بالم را می سوزاند
مرا ببخش اگر بی معنا می شوم گهگاه

Sayeh یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.sayeaftab.blogsky.com

salam khobn mersi az In ke lotf mikonid va moratab be man sar mizanid
sharmande az in ke dishod man iran nistam va khiligereftar albate oomid varam az in bebad ghibat nakonam.baz mesle hamishe blog zibast,moafag bashin

سامان جون جون جونی یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.parandeiziba.blogfa.com

سلام مر۳۰ بهم سر زدی
اره خیلی موافقم باهات منم هیچ وقت نتونستم راضی باشم
ولی ظاهر سازیم حرف نداره
اخه می دونی فکر می کردم اگه ظاهر سازی نکنم بقیه میفهمن
اونوقت غصه میخورن
سال ها ظاهر سازی کردم به شکلی دوستام و اطرافیان می گفتن ببین چه خوب از تح دل میخنده و من تو دلم پوزخندی میزدم
زندگی خیلی تلخ.......

X .:. دختر برفی .:. X سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:09 ق.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

سهلامممم دیوار جوون :)
. . . .
خیلی قشنگ مینویسی... واقعا آدم لذت میبره میخونشون ♥

اومدم هم یه سری زده باشم چون شما که خبرم نمیکنی وقتی می آپی ♥ :)
هم بگم که من آپم ♥♥

♥ منتظرتم ♥

روزات برفی

یونس پنج‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:57 ب.ظ http://shirineman.blogsky.com

متشکرم که از وبلاگم بازدید کردی.

در کوچه بن بست هم ٬ راه آسمان باز است.

در پناه حق باشی.

بهار(دختر غریب بارون) جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:57 ب.ظ http://www.baharebarooni.mihanblog.com

سلام
اومدم بهت سرر بزنم ببنیم چه خبره؟
اما نه مثل اینکه این دیواری نمی خواد از این وضعیت تنهایی و تکرار خستگی اش دست بر داره؟/!!!
آخه گل پسر این همه عذاب واسه چی؟؟؟؟
گرچچه اگه بخوام واست بگم خودمم دست کمی ازت ندارممم
اما می گذره دیگههه باید از غافله عقب نموند....
فکر نکنننن به اینکه بد پیش می ره به این فک کن بالاخره پیش می ره یه روزی تموم می شههه مطمئن باشششش سختی ها تموم می شن
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
بذار آدمها بدونن می شه بیهوده نپوسید می شه خورشید شد و تابید میشه آسمون را بوسید
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
راسی شهرمون یه عالم برف اومده....جا شما هم برف بازی می کنمممم
حس قشنگیه دویدن تو برفها
برات آرزومند بهترین آرزوهام
بمونی
بهاربارونی

خزان نوشت جمعه 21 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 ب.ظ

شاید تجربه های شکست خیلی بدرد نخوره اما مقاومت ادم که بالا می ره شاید برای شکست بعدی به درد بخوره که زودتر بلند بشه!

[ بدون نام ] شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ http://just-a-day.blogsky.com

خوشحالم اومدی...

گلدونه شنبه 22 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:17 ب.ظ http://goldoneh.blogsky.com/

پاشو و لبخند بزن .
این راحشه دوست من .
زندگی همیشه فردا داره .
یادت نره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد